محمد

آخرین نظرات
  • ۱۷ بهمن ۹۶، ۲۳:۱۶ - پروژه هوش مصنوعی
    عالی
  • ۱۷ بهمن ۹۶، ۰۱:۱۵ - پروژه متلب
    عالی
  • ۱۵ بهمن ۹۶، ۲۳:۴۸ - پروژه متلب
    عالی
  • ۰
  • ۰


ازدواج برای رو کم کنی / وقتی همسرم را با مرد غریبه در شرایط خیلی بدی دیدم

به گزارش مجله اینترنتی فـــــانــــــوس » کاش با دیدن آن صحنه های شرم آور و شیطانی خودم را کنترل می کردم و در حالت عصبانیت کاری نمی کردم که اکنون با این شرایط سخت روبه رو شوم. اگرچه وقتی همسرم را در آن وضعیت دیدم دیگر نفهمیدم دست به چه کار خطرناکی می زنم اما باید دست به دامان قانون می شدم و عاقلانه تصمیم می گرفتم. حالا هم اگر حادثه تلخ و جبران ناپذیری رخ ندهد و من بیشتر از این در رنج و عذاب قرار نگیرم تلاش می کنم که…ازدواج برای رو کم کنی / وقتی همسرم را با مرد غریبه در شرایط خیلی بدی دیدم

 ازدواج برای رو کم کنی / وقتی همسرم را با مرد غریبه در شرایط خیلی بدی دیدم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازدواج برای رو کم کنی / وقتی همسرم را با مرد غریبه در شرایط خیلی بدی دیدم

فــــــــانـــــــوســــــ : جوان ۲۶ ساله در حالی که تاکید می کرد «من در انتخاب شریک زندگی ام دچار اشتباه شدم و تنها به خاطر غرور جوانی و روکم کنی با فروغ ازدواج کردم» به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:

فانوس : وقتی سال آخر دبیرستان بودم یکی از همکلاسی هایم مدام از دخترانی تعریف می کرد که آرزوی ازدواج با او را دارند. «فرشاد» به باشگاه بدن سازی می رفت و از نظر ظاهری به خودش می رسید ولی بلوف هایش درباره دخترانی که با او دوست می شوند همواره مرا آزار می داد. دوست داشتم شرایطی پیش می آمد تا او را مقابل همان دختران مورد ادعایش سرافکنده و رویش را کم کنم ولی چنین فرصتی هیچ گاه فراهم نشد تا این که پس از پایان تحصیلات من به خدمت سربازی رفتم و او در یکی از رشته های کاردانی دانشگاه های علمی و کاربردی پذیرفته شد.

روزهای آخر خدمت را سپری می کردم که روزی فرشاد را در حال گفت وگو با یکی از دختران هم محله ای ام دیدم. فروغ دختری زیبا و جذاب بود به طوری که برخی از جوانان محله آرزوی دوستی با او را داشتند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازدواج برای رو کم کنی / وقتی همسرم را با مرد غریبه در شرایط خیلی بدی دیدم

من هم که از مدت ها قبل آرزو داشتم به نوعی خودنمایی و غرور فرشاد را درهم بشکنم و به او ثابت کنم که دست بالای دست بسیار است، همان شب از مادرم خواستم تا فروغ را برایم خواستگاری کند.

خانواده ام که از پیشنهاد ناگهانی من بهت زده شده بودند از من خواستند در این باره بیشتر تأمل کنم. مادرم که راضی به این ازدواج نبود می گفت فروغ دختری زیبا و خوش برخورد است اما
  • ۹۶/۰۲/۱۰
  • محمد محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی