محمد

آخرین نظرات
  • ۱۷ بهمن ۹۶، ۲۳:۱۶ - پروژه هوش مصنوعی
    عالی
  • ۱۷ بهمن ۹۶، ۰۱:۱۵ - پروژه متلب
    عالی
  • ۱۵ بهمن ۹۶، ۲۳:۴۸ - پروژه متلب
    عالی
  • ۰
  • ۰

داستان یک خیانت وقتی زن صاحبخانه بیهوش بود

داستان یک خیانت وقتی زن صاحبخانه بیهوش بود/چطور با ساناز آشنا شدید ؟

 مضطرب و نگران است و سن و سال زیادش اجازه نمی‌دهد که بر استرس و نگرانی‌اش تسلط داشته باشد.

زن شصت ساله از دست مدیر یک پانسیون خصوصی شاکی است و مدعی است که با خوراندن غذای مسموم او را بی‌هوش کرده و وسایل باارزش خانه‌اش را به سرقت برده است.

 چطور از خانه‌تان سرقت شد؟

ساناز، خانم جوانی که او را مدتی است می‌شناسم، به‌عنوان مهمان به همراه دو نفر دیگر به خانه من آمد.

او مهمان ناخوانده بود و از طرف من دعوتی صورت نگرفته بود اما چون بی‌ادبی بود مجبور شدم آن‌ها را به خانه‌ام راه بدهم.

زمانی که وارد خانه شدند به بهانه کمک کردن به من داخل غذا ماده بی‌هوشی ریختند و بعدازآن در چند نوبت در طول یک‌شب از خانه‌ام سرقت کردند.

  • ۹۶/۰۱/۱۹
  • محمد محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی