به
گزارش مجله اینترنتی فـــــــانــــــوســـــــ : پدرم کارگر یک کارخانه
تولیدی البسه بود و مادرم نیز در یک تولیدی تشک کار می کرد. با آن که تک
پسر خانواده بودم ولی نمرات درسی بالایی داشتم، تا این که بعد از گذراندن
کلاس ششم ابتدایی، در مدرسه نمونه دولتی پذیرفته شدم و پدرم یک گوشی تلفن
هوشمند برایم خرید.با فانوس همراه باشید فقط برای تفریح با دخترهای بی بند و بار رابطه برقرار می کردم تا اینکه شهلا …

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فقط برای تفریح با دخترهای بی بند و بار رابطه برقرار می کردم تا اینکه شهلا …
فـــــــانـــــــوســــــــ
: از آن روز به بعد به توصیه دوستانم در شبکه های اجتماعی به دنبال دختران
بی بند و باری بودم که بیشتر وقتشان را در شبکه های اجتماعی صرف می کردند.
تا این که حدود دو سال قبل در یک نگاه عاشق خواهر دوستم شدم که در محله ما
زندگی می کرد. وقتی از کنارم عبور کرد و خندید، فهمیدم که به من علاقه مند
است به همین خاطر و با شگردی خاص شماره اش را از گوشی برادرش برداشتم و به
او پیامک دادم.
فانوس » این گونه بود که رابطه من و شهلا در حالی به
دیدارهای حضوری کشید که مادر و برادرش نیز در جریان قرار گرفتند. بیشتر از
یک سال از این ماجرا می گذشت که شهلا به بهانه های واهی از من جدا شد.
تازه فهمیدم او قصد دارد با جوان دیگری ازدواج کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فقط برای تفریح با دخترهای بی بند و بار رابطه برقرار می کردم تا اینکه شهلا …
فانوس
» وقتی دیدم کلاه گشادی سرم رفته است تصمیم گرفتم خواستگار او را از
ماجرای دوستی خیابانی با خودم آگاه کنم، چراکه تلاش های من برای ارتباط با
او به نتیجه نرسیده بود. به همین خاطر خودم را در شبکه اجتماعی به عنوان یک
دختر معرفی کردم تا توانستم شماره تلفن خواستگار را از خود شهلا بگیرم.
وقتی ماجرا را برای خواستگار شهلا بازگو کردم، او باور نکرد به